
بحث بر سر این است که چرا 4 درصد از تولید ناخالص داخلی به پژوهش اختصاص نیافته است؟ چرا متناسب با افزایش افسارگسیخته هزینههای پژوهش، بودجه پژوهش افزایش نیافته است؟ چرا کشورهای پیشرفته اروپایی سالیانه میلیاردها دلار صرف پژوهش میکنند ولی دولت ما همان مقدار بودجه اندک تعیین شده در لایحه را نیز تماما اختصاص نمیدهد؟ این سوالات و مباحث مربوط به امروز و دیروز نیست و سالهاست که ادامه دارد و به نظر ادامه نیز خواهد داشت و به این زودیها به نتیجه نخواهد رسید.
این روزها شاهد همزمانی هفته پژوهش و تقدیم لایحه بودجه توسط دولت به مجلس هستیم. طبیعتاً این همزمانی و تلاقی بر آتش تنور منتقدان بودجه و اعتبارات پژوهشی خواهد دمید. اگر سری به صفحات برخی روزنامهها و یا بخش مرتبط با حوزه پژوهش در خبرگزاریها بزنید؛ بودجه پژوهش و ابراز نگرانی در خصوص آن یکی از پرتکرارترین موضوعات است. بحث بر سر این است که چرا 4 درصد از تولید ناخالص داخلی به پژوهش اختصاص نیافته است؟ چرا متناسب با افزایش افسارگسیخته هزینههای پژوهش، بودجه پژوهش افزایش نیافته است؟ چرا کشورهای پیشرفته اروپایی سالیانه میلیاردها دلار صرف پژوهش میکنند ولی دولت ما همان مقدار بودجه اندک تعیینشده در لایحه را نیز تماماً اختصاص نمیدهد؟ این سؤالات و مباحث مربوط به امروز و دیروز نیست و سالهاست که ادامه دارد و به نظر ادامه نیز خواهد داشت و به این زودیها به نتیجه نخواهد رسید.
تاکنون تلاشهای بسیاری برای افزایش بودجه پژوهش، تحریک پژوهش و عملیاتی شدن هر چه بیشتر بودجه صورت پذیرفته است که میتوان از این بین به اختصاص گرنتهای پژوهشی به اعضا هیئتعلمی دانشگاهها، اختصاص گرنتهای فناروی و راهاندازی سامانه ساتع اشاره کرد. بدون شک افزایش کمی اعتبارات پژوهشی امری ضروری و انکارناپذیر است. [1] اما این تنها یک بعد ماجرا است. مطابق بند 2-8 سیاستهای کلی علم و فناوری ابلاغی مقام معظم رهبری مدظلهالعالی ، بودجه پژوهش باید به صورت بهینه و با ارتقا بهرهوری افزایش پیدا کند. موضوعی که کمتر مورد توجه منتقدان و دلسوزان آموزش عالی قرار گرفته است مصرف کارآمد و اثربخش همین بودجه به قولی اندک فعلی است.
اگرچه در مسیر مصرف کارآمد و اثربخش بودجه پیشرفتهایی صورت گرفته است ولی همچنان جای پیشرفت بسیاری وجود دارد. راه زیادی را باید طی کنیم تا میزان دانش تولیدشده به ازای هر هزار تومان را افزایش دهیم.
آمار و ارقام نشان میدهد که حدود 80 درصد از اعتبار دریافتی دانشگاهها صرف پرداخت حقوق و دستمزد میشود. مقدار باقیمانده نیز نه فقط صرف پژوهش، بلکه صرف پژوهش و دیگر امور میگردد. حقوق و دستمزد پرداختشده نیز عموماً در قبال آموزش و مسئولیتهای اداری (حضور در شوراها و کمیسیونهای مختلف) اعضا هیئتعلمی پرداخت میشود. در واقع دانشگاه در قبال پژوهش اعضا هیئتعلمی مسئولیت چندانی بر عهده ندارد و بیشتر حمایتهای جانبی را انجام میدهد. آنچه بیشتر برای دانشگاه اولویت دارد بحث آموزش است.[2] دلیل عمده این امر نیز ایدهای است که دانشگاه بر اساس آن در ایران بنا نهاده شده است و آن ایده انتقال دانش و تربیت دانشآموخته است. [3] لذا بیشتر دستمزد و حقوق اساتید صرف آموزش میشود تا پژوهش.
البته به نظر میرسد این ایراد وارد است که در کنار دانشگاهها مراکز تحقیقاتی، پژوهشکده و پژوهشگاههایی راهاندازی شده است. لذا بار پژوهش بیشتر بر دوش این بخش از نظام آموزش عالی است تا یک دانشگاه آموزشی و اعضا هیئتعلمی آموزشی. لذا در آییننامه استخدام اعضا هیئتعلمی نیز بین هیئتعلمی آموزشی و پژوهشی تفکیک شده است. البته از اعضا هیئتعلمی آموزشی هم انتظار میرود که بحث پژوهش را کنار نگذارند و تلاش خود را در این زمینه به جد دنبال کنند. لذا در آییننامه استخدامی و سایر آییننامههای ابلاغی نیز نسبت به پژوهش اعضا هیئتعلمی آموزشی بیتوجهی صورت نگرفته است و سعی شده است تا امر پژوهش آنان تسهیل شود.
این ادعا کاملاً صحیح است. نگارنده قصد انکار موفقیتهای شکلگرفته و پیشرفتها و زحماتی که تاکنون صورت گرفته را ندارد. تنها نیت ما از نگارش این یادداشت کمک برای اصلاح و بهبود وضع موجود است. اما به نظر میرسد از آنجایی که بسیاری از ساختارهای فعلی حاکم بر آموزش عالی ترجمه و برگردان نظام آموزش عالی سایر کشورها است؛ مشکلاتی به وجود آمده است.[4] به نظر میرسد در ترجمه و یا انطباق و سازگار کردن ترجمه با بوم فعلی ایراداتی وجود دارد.
آنچه ما در این یادداشت پی میگیریم نیاز به دانشگاه پژوهشی است و نه پژوهشگاه و پژوهشکده. البته ما نافی نیاز به پژوهشگاه و پژوهشکده هم نیستیم. سعی ما این است تا با حداقل افزایش بودجه و با برقراری توازن بین آموزش و پژوهش و ایجاد نگاه صحیح به این دو مقوله، پژوهش را به لحاظ کمی و کیفی در کشور ارتقا دهیم.
دانشگاه پژوهشی ایده منحصر به خودش را دارد و متفاوت با دانشگاه کارآفرین، دانشگاه آموزشی، پژوهشکده و پژوهشگاه است.[5] ساختار و الزامات آن نیز برخاسته از همین ایده است. برای نمونه یک تفاوت آشکار در سطح رویهها و قواعد دانشگاه پژوهشی و آموزشی را ذکر میکنیم. در دانشگاههای پژوهشی اساتید در یک ترم تحصیلی بیش از دو درس ندارند درحالی که این مقدار برای یک استادیار آموزشی در کشور ما 10 واحد است!. یعنی چیزی حدود 5 درس مجزا و متفاوت! دانشگاه پژوهشی نه تنها در پی انتقال دانش است بلکه تولید دانش را نیز دنبال میکند.[6] لذا هدف تنها افزایش تعداد دانشآموختگان نیست. در دانشگاه پژوهشی، پژوهشگر نیز تربیت میشود. لذا آنچه در دانشگاه پژوهشی محور قرار میگیرد تحصیلات تکمیلی پژوهش محور و پرداختن به موضوع پژوهش است.
نکته این جاست که با تخصیص گرنت و اعتبار پژوهشی و تسهیل گری در امر پژوهش، دانشگاههای آموزشی ما تبدیل به یک دانشگاه پژوهشی نخواهند شد اگرچه در ظواهر و الفاظِ فرآیندها به دانشگاه پژوهشی نزدیکتر میشود. به نظر میرسد آنچه دانشگاه پژوهشی را از دانشگاه آموزشی متفاوت میکند صرفاً وجود یک سری از فرآیندهای متفاوت و سهم بیشتر پژوهش نیست. بلکه موضوع در ایده دانشگاه نهفته است. استاد، دانشجو، کارمند و مدیران دانشگاههای پژوهشی نگاه و ذهنیت بسیار متفاوتی نسبت به علم و نیاز به پژوهش دارند. این ذهنیتها و نگاهها خود را در قالب فرآیندها نشان میدهد که یک مورد از آن را پیشتر ذکر کردیم.[7]
به نظر میرسد برای ارتقا کمی و کیفی پژوهش در آموزش عالی نیازمند حرکت به سمت پژوهش محور شدن حداقل بخشی از دانشگاههای آموزشی هستیم. اکنون در کلان آموزش عالی دانشگاهها بیشتر بر آموزش متمرکز هستند[8]. دورههای تحصیلات تکمیلی که بیشتر باید جنبه پژوهشی داشته باشد شکل آموزشی به خود گرفته است. مهارتآموزی پژوهشی[9] دانشجویان که یکی از تفاوتهای اصلی دانشگاههای آموزشی و پژوهشی در دانشگاههای ما مورد توجه کافی قرار نمیگیرد.
البته تأکید بر پژوهش به معنای نفی آموزش نیست. بلکه ما آموزش را همراه و عجین با پژوهش میدانیم. لیکن مسیر و هدف دانشگاه آموزشی در حال حاضر تربیت دانشآموخته و انتقال دانش است تا تربیت و پرورش پژوهشگر. طبیعتاً اگر در تربیت پژوهشگر مؤثر عمل نکنیم، در ادامه آنچه در چرخه آموزش ما قرار خواهد گرفت چیزی جز ترجمه آثار و مکتوبات سایر کشورها نخواهد بود.
به نظر میرسد گرنتها (به عنوان یک ابزار حکمرانی که عالمان این حوزه از آن به هویج یاد میکنند) در بستر دانشگاههای آموزشی چندان مثمر ثمر واقع نشود. گرنتها ابزاری برای جهتدهی پژوهش در یک محیط رقابتی هستند. اختصاص بودجه در قالب گرنت متأخر (یا حداقل همزمان) از شکلگیری دانشگاههای پژوهشی است. محیطی که این ابزارها در آن استفاده میشوند بسیار دور از محیط کنونی آموزش عالی ماست. لذا به نظر میرسد پیش از و یا حداقل به همراه افزایش اعتبارات و استفاده از ابزارهای حکمرانی باید بستر و زمین مناسب را نیز تدارک دید.
بنابراین در شرایط کنونی که شرایط برای انجام پژوهش توسط اعضا هیئتعلمی چندان مهیا نیست افزایش اعتبار و بودجه پژوهش نه تنها مشکلی را حل نخواهد کرد بلکه ممکن است مشکلات عدیدهای را نیز به وجود آورد. لذا به نظر میرسد آنچه باید در دستور کار قرار گیرد تعیین نقطه شروع برای تغییر ماهیت تحصیلات تکمیلی است. اینکه نقطه آغاز برای این تغییر ماهیت کجاست خود بحث مستوفایی را میطلبد.
[1] تفکیکی جدی بین علوم طبیعی و علوم انسانی و اجتماعی در اینجا بسیار لازم به نظر میرسد. غالباً انجام پژوهشهای در حوزه فیزیک و شیمی بسیار هزینهبر تر از پروژههای پژوهشی در حوزه اقتصاد، جامعهشناسی و روانشناسی است. علت اصلی تفاوت نیز تجهیزات آزمایشگاهی بسیار گرانقیمت پژوهشهای علوم طبیعی است. در حالی که در علوم اجتماعی برای انجام یک پژوهش جدی وجود چند دستیار پژوهشی، چند دستگاه لب تاپ و یک پایگاه داده کافی به نظر میرسد. در واقع در حوزه علوم اجتماعی بیشترین هزینه را دستمزد پژوهشگران (البته در مواردی ایجاد پایگاه داده) تشکیل میدهد.
[2] نگارنده این سطور ملتفت است که ما پژوهشگاهها، پژوهشکدهها، مؤسسات و سازمانها، مراکز و مجتمعهای پژوهشی بسیاری داریم که در عرصه پژوهش و فناوری فعال هستند و دستاوردهای چشمگیر کشور طی این چندسال حاصل تلاش همین مراکز است. اما بحث ما متمرکز بر دانشگاهها است و نه مجموعههای وابسته به دانشگاهها. ما فرآیندها و روالهای درون دانشگاه را بررسی میکنیم. منظور ما دانشکدهها و گروههای علمی درون دانشگاه هستند.
[3] داستان شکلگیری دانشگاه تهران در خاطرات دکتر حسابی قابل تأمل است.
[4] به نظر میرسد وجود این مشکلات نیز طبیعی باشد. زمانی که شما مسئولیتی را در یک سازمان میپذیرید بیشتر با یک ساختمان ساختهشده مواجهید تا با یک زمین بایر برای ساختن یک ساختمان جدید. لذا تغییراتی که صورت میپذیرد جزئی- تدریجی هستند. اگرچه امکان تغییرات گسترده نیز وجود دارد. اما این فقط یک امکان است که همیشه محقق نمیشود. لذا تصمیمات جدید در یک محیط و بستر از پیش شکلگرفته اتخاذ میشود و ایجاد ناهماهنگی و ناسازگاریها نباید چندان دور از ذهن باشد.
[5] متأسفانه فهم ناصواب و غلط از ایدههای دانشگاه (نسلهای دانشگاهی) این توهم را ایجاد کرده است که گویی دانشگاههای کشور باید از نسلی به نسل دیگر منتقل شوند. البته کسانی که اقل فهم از نسلهای دانشگاهی را ندارد در پی جمعکردن بین همه این نسلها هستند. گاهی دانشگاهشان، با تأسیس مراکز نوآوری و پارکهای علم و فناوری میشود دانشگاه کارآفرین و گاهی نیز با تأسیس واحدهای پژوهشی همچون گروه علمی، پژوهشگاه، پژوهشکده و … ادعای پوشیدن ردای دانشگاه پژوهشی را دارند.
[6] دانشگاه پژوهشی ریشه در ایده دانشگاه همبولتی دارد. در این یادداشت سعی کردهایم تا به مباحث فلسفی دانشگاه نپردازیم. لذا از توضیح بیشتر خودداری کردهایم و به اختصار از این موضوع گذر میکنیم.
[7] این موضع به معنای نفی تأثیر ساختار بر عامل نیست. ما نیز نقطه شروع را از ساختارهای آغاز کردهایم تا عوامل. گرچه این تقدم و تأخر نیز چندان صحیح نیست.
[8] البته دانشگاههایی که شکل دانشگاه کارآفرین را به خود گرفتهاند نیز وجود دارند. لذا مدعی آموزشی بودن تمامی دانشگاهها سطح کشور نیستیم.
[9] research training
پژوهشگر حوزه اقتصاد علم